یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ها یک دوره گرد
داد می زد کهنه قالی می خرم / کاسه و ظرف سفالی می خرم
دست دوم جنس عالی می خرم / گر نداری کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت اهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست ؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت اقا سفره خالی می خری ؟
این اتصال از هر نقطه دنیا، موقعیت مکانی شما را به کشور آمریکا تغییر می دهد و شما در شبکه اینترنت یک کاربر آمریکایی شناخته می شوید ، شما پس از اتصال به این سرویس ، در زمان باز کردن وب سایت، درخواست شما به سرور ما ارسال شده و از این سرور دریافت می شوید و به دلیل اینکه سرور ما در کشور آمریکا واقع است ، بدون هیچ فیلترینگ می توانید از سرویس سایتهای فیلتر شده استفاده نمائید